گویا دلم از آنهمه تنهایی رهاست
نوری از سوی خدا در این دلم بی انتهاست
می برد این نور من را رو به اوج آسمان
تاکنم حس من وجود آشنایی مهربان
اوبریزد آب پاکی بر دل وبر این روان
من کنم شکرش بگویم : شکرت ای توپُرتوان !
شاعر : بدیع
گویا دلم از آنهمه تنهایی رهاست
نوری از سوی خدا در این دلم بی انتهاست
می برد این نور من را رو به اوج آسمان
تاکنم حس من وجود آشنایی مهربان
اوبریزد آب پاکی بر دل وبر این روان
من کنم شکرش بگویم : شکرت ای توپُرتوان !
شاعر : بدیع
این نظر توسط oOدیجی موریOo در تاریخ 1393/08/01 و 9:50 دقیقه ارسال شده است | |||
سلام آجی خوبی؟؟؟؟؟؟
ببخشید ک نمیتونم زیاد بیام وبتاا درسو مشقام نمیزارن ک شرمنده پاسخ : خواهش منم نشده بیام چند وقت ببخش! |
این نظر توسط فهیمه در تاریخ 1393/07/06 و 20:17 دقیقه ارسال شده است | |||
سلوم کیمیا جونم ببخشید این چند روز نتونستم بیا خوبی؟
کیمیا جونم لینک وبمو میزاری وبلاگت؟ پاسخ : سلام خوبم عزیزم
آره آبجی چرا نذارم. |