یاد دارم در دل کودکی ام
فکر می کردم خدا ،
یک مربع هست بارنگی سپید
می کشیدم روی کاغذ یک مربع
در کنارش آدمی تنها وپیر
می شنیدم از پدر آخر خدا همراه ماست
در غم وتنهایی وپیری وجودش رو به ماست
مادرم می گفت او بی انتهاست
رنگ او رنگ سپید نور هاست
در وجودش نیست حتی یک دمی در ماندگی
بر همین علت کند یاری ز هر درمانده ای
ای خدا تو بامنی هر جاروم هرچه کنم
پس بدان ای یار خوبم دوستت دارم ، همین !
شاعر: بدیع